محمدرضا دانش شهرکی
چکیده
اندیشهی طرفداران رویکرد سنتی به فقه، مبتنی بر مناسبات سنتی، همواره حولمحور مفاهیم مشترکی نظیر «اسلام» و «جامعهی مسلمین»، وجوب صیانت از «اسلام» و نفی سلطهی «کفار» قوام یافتهاست، ...
بیشتر
اندیشهی طرفداران رویکرد سنتی به فقه، مبتنی بر مناسبات سنتی، همواره حولمحور مفاهیم مشترکی نظیر «اسلام» و «جامعهی مسلمین»، وجوب صیانت از «اسلام» و نفی سلطهی «کفار» قوام یافتهاست، لکن این اندیشه امروز ناگزیر از توجه به مفاهیم مبتنی بر مناسبات جدیدی است که در آنها «ملّت مبتنی بر سرزمین» جایگزین «امّت مبتنی بر عقیده» شدهاست. مفاهیمی که نهتنها الزاما اسلامی نیستند، بلکه در مواردی ممکن است با منافع سایر مسلمانان جهان نیز در تعارض و تقابل قرار گیرند. به عبارت روشنتر، امروزه، کارویژهی قاعدهی «نفیسبیل» با یک تطور مفهومی در واژهی «بیگانه» مواجه شدهاست. «بیگانه» بهعنوان موضوع تقریر سنتی از قاعدهی «نفیسبیل»، بیگانهی عقیدتی بود و «بیگانه» بهعنوان موضوع تقریر نوین از آن، بیگانهی جغرافیایی است. این تحول مفهومی از ابتناء بر عقیده به سرزمین، نتیجهی توسعه و گسترش اندیشهای است که پس از معاهدهی صلح وستفالی در علوم و مناسبات بشری پدید آمد و فقه شیعی نیز ناگزیر از توجه به آن گردیدهاست. نگارنده این مقاله، در پی ارزیابی ظرفیت قاعدهی فقهی «نفیسبیل» در راستای مواجهه با این تحول در ساحت اندیشهی بشری است.