سیدمحمدرضا موسوی فرد؛ محسن جمشیدی
چکیده
در جوامعی که طبقات اجتماعی روی پای خود ارتزاق نمیکنند و بازیچهی دولتها هستند، از خود ارادهای نداشته و به اینسو و آنسوی قدرت کشیده میشوند و در نتیجه توانایی ابراز وجود و متحرک بودن خود را از ...
بیشتر
در جوامعی که طبقات اجتماعی روی پای خود ارتزاق نمیکنند و بازیچهی دولتها هستند، از خود ارادهای نداشته و به اینسو و آنسوی قدرت کشیده میشوند و در نتیجه توانایی ابراز وجود و متحرک بودن خود را از دست داده و بازیچهی دست طبقهی بالادست خود خواهند شد. حال سؤال این است، طبقه متوسط چه تأثیری در ثبات یا بیثباتی در مدیریت بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دارد؟ به نظر میرسد ثبات و یا بیثباتی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در بحرانها رابطه فراگیری با تقویت و یا تضعیف طبقهی متوسط در بطن جامعه داشته و دارد، در مواقعی که رشد اقتصادی مهیا بوده، طبقه متوسط تقویتشده و به دنبالان وضعیت عمومی و مشروعیت سیاسی را به دنبال داشته و درنتیجه ثبات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز تقویتشده است. اما در مقاطعی که رشد و کارآفرینی اقتصادی و سیاسی تضعیفشده، نارضایتی گسترشیافته و تنشهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را به دنبال خود داشته است. پژوهش فوق از طریق روش کیفی اسنادی و با رویکردی توصیفی تحلیلی ارائه میگردد، هدف میکوشد هم از منظر تئوریک، و هم بهصورت تجربی با رویکرد اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی سیاسی وضعیت طبقهی متوسط در ایران و نحوهی تأثیرگذاری آن بر امنیت و ثبات سیاسی در کشور را دنبال نماید.